استرس آب در مقیاس حوضه آبریز، با در نظر گرفتن پدیدههایی مانند تغییر اقلیم، سیستم طبیعی هیدرولوژی حوضه، حقابه محیطهای طبیعی و درنهایت نیاز آبی بخشهای اقتصادی مورد بررسی، تحلیل و تصمیمگیری قرار میگیرد. آورد آبی حوضهها تحت تأثیر پدیده تغییر اقلیم است. در ده سال گذشته افزایش درجه حرارت و بههم خوردن الگوی درازمدت بارندگی منجر به کاهش چشمگیر آورد آبی آنها شده است.
حال سؤال اساسی این است، کدام آورد آبی باید مبنای برنامهریزی مدیریت آب باشد؟ متوسط درازمدت آورد آبی، متوسط آورد آبی دوره ترسالی، یا دوره خشکسالی؟
در راستای کاهش اثرات بیثباتکننده تکرار دورههای متوالی ترسالی و خشکسالی، همچنین پیشبینی تشدید پدیده تغییر اقلیم، منطقیترین رویکرد، تکیه بر ظرفیت آبی دورههای خشکسالی است. برنامهریزی مبتنی بر این رویکرد نه تنها منجر به مدیریت منطقی و پایدار بحران آب در کشور میشود، بلکه ظرفیت دورههای ترسالی حوضه نیز در راستای تأمین کسری حقابه محیطهای طبیعی مورد استفاده قرار میگیرد که خود نقش کلیدی در کنترل بحرانهای محیطزیستی نظیر بیلان منفی آبهای زیرزمینی، فرونشست زمین، خشک شدن تالابها و چشمهها و وقوع سیلها و ریزگردها دارد.
موضوع دوم در این ارتباط بحث مدیریت آب براساس سیستم طبیعی هیدرولوژی حوضه است.
این سیستم باید بهصورت یکپارچه و با رعایت ماهیت طبیعی آن مدیریت شود. مدیریت جامع حوضه آبریز که محوریت کارکرد آن مدیریت آب است و به اشتباه آن را به مدیریت عرصههای طبیعی کشور تسری دادهاند، در شناخت رفتار و چرخش طبیعی آب در مقیاس حوضه مورد توجه قرار میگیرد. انجام فعالیتهای پراکنده و گسیخته استحصال، انتقال و برداشت آب مانند ساخت سدها، آببندها، فعالیتهای آبخیزداری و آبخوانداری بهصورت بخشی، در عمل کل سیستم هیدرولوژی حوضه را تحت تأثیر قرار میدهد. در راستای بالا بردن کارایی مدیریت آب و حفظ ساختار طبیعی هیدرولوژی حوضههای آبریز، مدیریت جامع حوضههای آبریز با محوریت مدیریت آب اتفاق میافتد.
موضوع سوم بحث حقابهها است.
تعیین حقابه شامل حقابه محیطهای طبیعی و آب موردنیاز بخشهای اقتصادی، شرب، کشاورزی و صنعت است. در تعیین حقابه محیطهای طبیعی به اشتباه به تعیین آب موردنیاز تالابها اشاره شده است. درحالیکه حقابه محیطهای طبیعی شامل آبخوانها، چشمهها، رودخانهها، دریاها، تالابها و دشتهای سیلابی است.
بعد از تعیین حقابه محیطهای طبیعی، با توجه به ظرفیت کلی حوضه آبریز، سهم بخشهایی چون شرب، کشاورزی و صنعت نیز تعیین و مدیریت میشود. این موضوع بستگی به ظرفیت طبیعی آورد آب حوضهها دارد، بهعنوانمثال ممکن است یک حوضه تنها بتواند حقابه محیطهای طبیعی را تأمین کند و ظرفیتی برای سایر بخشها نداشته باشد و برعکس ظرفیت آبی حوضه دیگر به حدی باشد که تأمینکننده آب موردنیاز قطبهای مهم کشاورزی و صنعتی باشد.
یک پدیده مهم دیگر مقوله انتقال آب بین حوضهای است که در کشورهایی مانند ایران با الگوهای متنوع پراکنش بارندگی در سراسر کشور، وجود حوضههای با ظرفیت آبی بالا و نیز حوضههای فاقد آب کافی، مطرح میشود، دراینارتباط و در راستای مدیریت پایدار حوضهها، نخست این رویکرد نباید تبدیل به یک رویه عادی و عمومی شود، دوم بهعنوان آخرین گزینه مورد توجه باشد و سوم تنها برای تأمین آب شرب مورد استفاده قرار گیرد.
عادل جلیلی، استاد پژوهش، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور
و همنین، خواندن این مطلب توصیه میشود: استرس آب و راهبرد توسعه (قسمت اول)