
Views: 6
همزمان با هفته پژوهش و فناوری، یکصد و چهل و سومین همایش دفاع از طرحهای تحقیقاتی خاتمهیافته مؤسسه، با تعداد 134 طرح/پروژه تحقیقاتی بهمنظور ارائه آخرین دستاوردهای علمی و یافتههای کاربردی روز سهشنبه 23 آذر ماه1400 با حضور اعضای هیئتعلمی و کارشناسان مؤسسه و مراکز تحقیقات استان در سالن اجتماعات مؤسسه بهصورت وبینار برگزار شد. در این برنامه که اعضای شورای پژوهشی مؤسسه در سالن حضور داشتند، نتایج چهار طرح بهصورت سخنرانی به شرح و ترتیب زیر و بقیه به شکل پوستر ارائه شد.
پایش عوامل اقلیمي مؤثر بر پدیده گرد و غبار و ماسههای روان (فرسایش بادی) در ایران
نخستین سخنرانی مربوط به نتایج تحقیقات پروژه ملی «پایش عوامل اقلیمي مؤثر بر پدیده گرد و غبار و ماسههای روان )فرسایش بادی( در ایران» بود که توسط آقای دکتر محمد خسروشاهی عضو هیئتعلمی و رئیس بخش تحقیقات بیابان مؤسسه ارائه شد. این پروژه به مدت چهار سال از ابتدای سال 1396تا فروردین سال 1400 اجرا و نتایج آن در قالب گزارش نهایی و مقالات علمی در مجلات معتبر منتشر شده است. اعضای پانل ایشان آقای دکتر آقای دکتر وحید جعفریان، آقای دکتر مصطفی جعفری و آقای دکتر مرتضی خداقلی بودند.
چکیده سخنرانی: فرسايش بادی (پدیده گرد و غبار و حرکت ماسههای روان) که بهعنوان يکي از فرايندهاي مهم تخريب سرزمین و یک چالش جدی در ایران به شمار ميرود، بر اثر تعامل بین فرایندهای آبوهوایی و زمینی اتفاق میافتد. برای توسعه یا تعدیل طوفانهای گرد و غبار علاوهبر شرایط هواشناسی، عوامل سطحی (زمین) و پوشش گیاهی نیز نقش مهمی ایفا میکنند. از طرفی رویش و ثبات پوشش گیاهی در تپههای ماسهای و ماسهزارها به عوامل و عناصر اقلیمی و بهطور عمده به دو عامل قدرت باد و میزان بارش بستگی دارد.
در این پژوهش اهدافی مانند شناخت روند تغییرات عناصر آبوهوایی (دما، باران، تبخیر، باد و رطوبت نسبی) و روزهای گرد و غباری از گذشته تاکنون، بررسی ارتباط عناصر آبوهوایی و پدیده گرد و غبار، بررسی تحرکپذیری تپههای ماسهای و ارتباط آن با عناصر آبوهوایی و ارزیابی خطر بیابانزایی کشور از جنبه اقلیمی بررسی شده است.
پديده گرد و غبار و حرکت ماسههای روان یک چالش جدی در ایران به شمار ميرود و عوامل اقلیمی نیز در این پدیده نقش بسزایی دارند. ازاینرو هدف این تحقیق بررسی و شناخت روند عوامل از گذشته تا حال و ارزیابی تأثیر آنها بر بروز و تشدید پدیده گرد و غبار و تحرکپذیری ماسههای روان بوده است. نتایج تحقیق نشان داد در اکثر قریب به اتفاق ایستگاههای موردمطالعه روند تغییرات بارش، کاهشی و دمای سالانه افزایشی بوده است. دمای دهه سوم موردمطالعه نسبت به دهه دوم از حدود 1/0 تا 1 درجه گرمتر شده است و حتی در برخی از ایستگاهها تا 5/2 درجه نیز افزایش دما دیده شده است. همچنین، بررسی روزهای گرد و غباری در سه دهه موردبررسی نشان داد، در بیشترین روزهای گرد و غباری در نیمه شرقی (خراسان جنوبی و سیستان و بلوچستان) تا جنوب تا جنوب غرب کشور (از بوشهر تا ایلام) گسترش داشته است و بخشی زیادی از گرد و غبار فرامحلی بوده است. نتایج شاخص طوفان گرد و غبار در سه دهه مورد بررسی نشان داد، طوفانهای گرد و غبار در استان خوزستان نواحی اطراف و استان سیستان و بلوچستان حاکمیت داشته و در دهه آخر بخشی از استان هرمزگان را نیز در بر گرفته است. مساحی نقشههای تهیه شده از شاخص یونپ در سه دهه موردمطالعه نشان داد، در طول سه دهه از مساحت مناطق تحت تأثیر خطر بیابانزایی متوسط و شدید کاسته شده و به کلاس خطر بیابانی بسیار شدید افزوده شده است، بهطوریکه مساحت تحت تأثیر خطر بیابانزایی شدید از 55درصد (800034 کیلومترمربع) در دهه 1987-1996 به 73درصد (1056995 کیلومترمربع) در دهه 2007-2016 افزایش یافته است. بررسی ارتباط عوامل اقلیمی و گرد و غبار با استفاده از مدل رگرسیون pls نشان داد، 32درصد از روزهای گرد و غباری کشور ایران متأثر از عوامل اقلیمی موردمطالعه بوده است.
بررسي عوامل اقتصادی اجتماعي مؤثر بر ايجاد و گسترش گرد و غبار و ارزيابي اثرات اقتصادی آن در ايران
دومین سخنرانی مربوط به نتایج تحقیقات پروژه ملی «بررسي عوامل اقتصادی اجتماعي مؤثر بر ايجاد و گسترش گرد و غبار و ارزيابي اثرات اقتصادی آن در ايران» بود که توسط آقای دکتر سیدجعفر سیداخلاقی عضو هیئتعلمی بخش تحقیقات بیابان مؤسسه ارائه شد. این پروژه در قالب 6 زیرپروژه به مدت 40 ماه از دی ماه سال 1396 لغایت خرداد سال1400 اجرا و نتایج آن در قالب گزارش نهایی و مقالات علمی در مجلات معتبر منتشر شده است. اعضای پانل ایشان آقای مهندس محمد فیاض، آقای دکتر محمد خسروشاهي و آقای دکتر علیرضا نیکویی بودند.
چکیده سخنرانی: شناسایی عوامل مؤثر بر ایجاد و گسترش طوفانهای گرد و غبار، مستلزم تمرکز بر اتفاقات و رخدادهای مختلف در حوزههای طبیعی، اقتصادی اجتماعی و مدیریتی در دهه گذشته است. گام نخست در فرایند برنامهریزی و انجام اقدامات مقابلهای در برابر اثرات گرد و غبار، شناخت عوامل اثرگذار بر بروز و تشدید آن است. در اکثر موارد، جلوگيری از تبدیل یک ناحيه به کانون گرد و غبار بهمراتب کمهزینهتر از اقدامات کنترلی و مقابلهای است. ازاینرو شناخت عوامل تشكيل کانونهای مولد گرد و غبار حائز اهميت فراوان است. این پژوهش با هدف واکاوي عوامل اقتصادي، اجتماعی و مدیریتی مؤثر بر گسترش کانونهاي توليد گرد و غبار انجام شده است.
در این پژوهش اهداف زیر مد نظر بوده است: شناسايي و تعیین عوامل اقتصادي، اجتماعي و مديريتي مؤثر بر ایجاد و گسترش کانونهای داخلی گرد و غبار، ارزیابی اثرات و خسارات ناشی از گرد و غبار و ارائه راهبردها و راهکارهای اجرایی مناسب. جامعه آماري تحقیق شامل دو گروه کارشناسان حوزه منابع طبیعی، بیابانزدایی و محیطزیست، مدیران و بهرهبرداران خبره و پیشروی محلی بود. اولویتبندی شاخصها با استفاده از روش رتبهبندی تاپسیس انجام شد. در پایلوتهای موردمطالعه، بیشترین میزان تأثیر شاخصها و متغیرها بر روند بیابانزایی مربوط به شاخص اجتماعی و مدیریتی است. در یک صورتبندی کلی، نتایج گزارشهای استانی پروژه در همه سایتهای موردمطالعه نشان داد، ایجاد وگسترش کانونهای داخلی ریزگرد بر اثر ترکیبی از عوامل اقتصادی اجتماعی مختلف رخ داده است. بهعبارتدیگر، فرایند بیابانزایی در این مناطق، بر اثر کنشهای متقابل و پیچیدهای ازعوامل گوناگون بوده است. براساس یافتهها و نتایج این طرح، مهمترین عامل مستقیم اثرگذار بر بروز طوفانهای گرد و غبار، دستکاریها و مداخلات غلط در زیستبومهای انسانی است.
در این میان عدم پرداخت حقابه زیستمحیطی تالابها بهدلیل مدیریت نامطلوب زمين و منابع آب باعث تخریب پوشش گياهی شده است که این امر بیشترین سهم را در تشدید فرسایش بادی، افزایش سرعت باد، افزایش سطح در معرض فرسایش، کاهش پایداری مكانيكی خاک و کاهش ميزان تلهاندازی رسوبات داشته است، البته ضعف در استانداردهای مربوط به اقدامات کشاورزی بهویژه الگوی کشت و نظام آبیاری غلط و تغییرات کاربری اراضی را نیز باید به این عوامل افزود. بر پایه نتایج میزان تأثیر عوامل انسانی کلان مؤثر بر گرد وغبار به گونهای بوده است که عوامل اجتماعی 10درصد، عوامل اقتصادی 20درصد، عوامل تکنوژیک و توسعه 19درصد، عوامل آب و کشاورزی 21درصد و عوامل مرتبط با مدیریت، قوانین و سیاستگذاری 30درصد بر ایجاد و گسترش گرد و غبار در کانونهای داخلی تأثیرگذاری داشتهاند. رتبهبندی تأثیر متغیرها نشان داد، عوامل عدم پرداخت حقابه زیستمحیطی تالابها بهدلیل مدیریت نامطلوب زمين و منابع آب، تخریب مراتع، فشار چرای دام و بهرهبرداری بیش از ظرفیت، فقر بهرهبرداران وکمبود درآمد، پایین بودن سطح هماهنگی نهادی و عدم انسجام سازمانی، اثربخشی اندک اقدامات بیابانزدایی، وابستگی به مشاغل کشاورزی، الگوی کشت نامناسب با اقلیم، اقدامات کشاورزی نامناسب در حوزه شخم غلط در خاکهای فرسایشپذیر، ضعف نظام تحقیق، آموزش و ترویج، تبدیل اراضی طبیعی به مسکونی، شهری و صنعتی و گسترش اراضی کشاورزی رهاشده بهترتیب بیشترین تأثیر را بر ایجاد و گسترش کانونهای گرد و غبار در کشور داشته است. برآورد خسارات اقتصادی پدیده گرد و غبار در سطح 5 استان و 9 کانون فرسایش بادی موردمطالعه در سال 1395نشان داد، درمجموع به مبلغ 4820 میلیارد تومان معادل 2/1 میلیارد دلار (با احتساب ارز به قیمت 4200 تومان) بر پیکره بخش درمان و سلامت، کشاورزی، تأسیسات و امور زیربنایی و …. خسارت وارد شده است. مهمترین اثرات و پیامدهای فرسایش بادی و طوفانهای گرد و غبار از دیدگاه این پژوهش بهترتیب اهمیت شامل افزایش هزینههای درمان و بهداشت، مهاجرت و رهاسازی اراضی، خسارت به خطوط انتقال نیرو و لغو پروازها، کمتر شدن انگیزه سرمایهگذاری، شوریزایی و قليایی شدن خاک، کاهش سطوح و میزان تولیدات کشاورزی، خسارت به محصولات کشاورزي، تعطيلي مدارس و ادارات، افزایش هزینههای آبیاری و لایروبی، بیکاری و افت درآمد مردم بوده است.
بررسی نیازهای اکولوژیک برخی از گونههای مرتعی در نواحی مختلف رویشی ایران
سومین سخنرانی مربوط به نتیجه تحقیقات پروژه ملی «بررسی نیازهای اکولوژیک برخی از گونههای مرتعی در نواحی مختلف رویشی ایران» بود که توسط آقای دکتر حمیدرضا میرداوودی عضو هیئتعلمی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان مرکزی ارائه شد. این پروژه به مدت 3 سال از مهرماه سال1396 تا پایان سال 1399 اجرا و نتایج آن را در قالب گزارش نهایی و مقالات علمی در مجلات معتبر منتشر شده است. اعضای پانل ایشان آقای مهندس محمد فیاض، آقای دکتر مرتضی خداقلی و آقای دکتر جواد معتمدی بودند.
چکیده سخنرانی: بررسی و تحقیق در زمینه پاسخ گونههای گیاهی به تغییرات عوامل محیطی، اطلاعات ارزشمندی برای تعیین نیازهای اکولوژیکی گونههای گیاهی، ارائه دانش پایه برای معرفی گونههای مناسب جهت احیای مراتع تخریبیافته، تولید علوفه، مدیریت پوشش گیاهی و سایر اهداف مدیریت مراتع ارائه میدهد.
در این پژوهش، به مطالعه نیازهای اکولوژیک 29 گونه گیاهی و بررسی پاسخ آنها به تغییرات عوامل اکولوژیکی، با استفاده از مدلجمعی تعمیمیافته (GAM؛ Generalized Additive Models) در ایران پرداخته شد. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از نرمافزارهای SPSS17 و CANOC4.5 انجام شد. نتایج نشان داد، تغییرات اجزای بافت خاک بر الگوی پاسخ کلیه گونههای موردمطالعه تأثیر معنیداری داشته است. مقدار آهک خاک یکی دیگر از عوامل مؤثر در پراکنش گونههای گیاهی موردمطالعه بود که پاسخ آنها در امتداد شیب درصد آهک خاک معنیدار شد (5/81درصد از گونهها). عکسالعمل حدود 8/77درصد از گونههای موردمطالعه در امتداد شیب ارتفاع از سطح دریا، معنیدار بود. تغییرات مقادیر کربن آلی و ازت خاک نیز بر عملکرد گونههای موردمطالعه تأثیرگذار بوده و بهترتیب عکسالعمل 1/74 و 5/55 درصد از گونهها به تغییرات این عوامل معنیدار شد. عکسالعمل حدود 3/70درصد از گونههای موردمطالعه در امتداد شیب تغییرات میزان لاشبرگ سطح خاک، معنیدار شد. پاسخ قریب به 9/62درصد از گونههای موردمطالعه به تغییرات درصد شیب زمین معنیدار بود. تغییرات مقدار شوری خاک بر عملکرد گونههای موردمطالعه تأثیرگذار بوده و عکسالعمل 9/62درصد از گونهها به تغییرات این عامل معنیدار شد. پاسخ 3/59درصد از گونههای موردمطالعه در امتداد گرادیان درصد رطوبت اشباع خاک، معنیدار بود. عکسالعمل حدود 8/51درصد از گونههای موردمطالعه در امتداد گرادیان جهت جغرافیایی دامنه در مناطق کوهستانی، معنیدار بود. تغییرات میزان اسیدیته خاک نیز بر حضور و عملکرد گونههای موردمطالعه مؤثر بوده و پاسخ حدود 8/51درصد از گونهها به این عامل معنیدار شد. همچنین از بین گونههای موردمطالعه در مناطق جنگلی رشته کوههای زاگرس (5 گونه)، الگوی پاسخ Vicia variablils در امتداد شیب تغییرات درصد پوشش تاجی طبقات فوقانی جنگل از مدل تکنمایی یا زنگولهای (Unimodal) پیروی کرده و حد بهینه رشد آن برای این عامل 25درصد بود. الگوی پاسخ Onobrychis lunata در طول گرادیان درصد پوشش تاجی طبقات فوقانی جنگل، از مدل کاهشی (Monotonic decrease) پیروی کرده، بهطوریکه با افزایش درصد این عامل، حضور و درصد پوششگیاهی آن کاهش یافته است. سایر گونهها به تغییرات درصد پوشش تاجی طبقات فوقانی جنگل پاسخ معنیداری ندادند. بررسی فنولوژی گونههای موردمطالعه نیز برای ارائه آگاهی در خصوص مناسبترین زمان بهرهبرداری از این گونهها، همچنین بهترين زمان جمعآوری بذر آنها انجام شد.
بررسي ویژگیهای مرفولوژیکی، زراعی، فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی تودههای بومی زیره سبز ( .Cuminum cyminum L ) در شرایط طبیعی و دارای تنش خشکی
چهارمین سخنرانی مربوط به نتیجه تحقیقات پروژه ملی «بررسي ویژگيهای مرفولوژیکی، زراعی، فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی تودههای بومی زیره سبز (.Cuminum cyminum L ) در شرایط طبیعي و دارای تنش خشکی» بود که توسط خانم دکتر فرزانه بهادری عضو هیئتعلمی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان سمنان ارائه شد. این پروژه به مدت 3 سال از ابتدای سال 1395 لغایت سال 1398 اجرا و نتایج آن را در قالب گزارش نهایی و مقالات علمی در مجلات معتبر منتشر شده است. اعضای پانل ایشان آقای دکتر بهلول عباسزاده، آقای دکتر شریفیعاشورآبادی، آقای دکتر علیاشرف جعفری بودند.
چکیده سخنرانی: زیره سبز بیشترین سطح زیر کشت را در بین گیاهان دارویی به خود اختصاص داده و با سطح زیر کشتی حدود 20هزار هکتار، اولین و مهم ترین محصول زراعی دارویی صادراتی کشور میباشد، شناسایی دقیق و صححیح ژنوتیپها، جمعیتهای شاخص و زراعی شده در استانهای مهم تولیدکننده زیره سبز، در برنامه های به نژادی این گیاه بسیار مؤثر است. گسترش کشت توده هایی از زیره سبز با عملکرد اقتصادی بالا و کیفیت بهتر مواد مؤثره در مناطقی با شرایط آبوهوایی خشک و معرفی تودههای ارزشمند برای شروع عملیات اصلاحی هدف عمده این پژوهش بوده است.
برای غربالگری جمعیتهای زیره سبز (Cuminum cyminum L.) در شرایط معمول و تنش خشکی، آزمایشی از سال 1395 تا 1397 به مدت 2 سال بهصورت اسپلیتپلات در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 3 تکرار در ایستگاه تحقیقات کشاورزی شهرستان سمنان انجام شد. در این تحقیق قطع آبیاری در سه سطح شامل تیمار شاهد (آبیاری در زمان کاشت، پس از پنجهدهی کامل، در آغاز گلدهی، در شروع پر شدن دانه، معادل چهار مرحله آبیاری)، تیمار تنش متوسط (قطع آبیاری در مرحله شروع پر شدن دانه، معادل سه مرحله آبیاری) و تیمار تنش شدید ( قطع آبیاری از آغاز گلدهی، معادل دو مرحله آبیاری) بهعنوان عامل اصلی و اکوتیپهای زیره سبز بهعنوان عامل فرعی بودند. نتایج سالهای آزمایش با استفاده از تجزیه مرکب آزمون شدند. شاخصهای تحمل به خشكی براساس عملکرد بذر و اسانس جهت دستهبندی اکوتیپها ارزیابی شدند. همچنین صفات فیزیولوژیک و بیوشیمیایی جمعیتها در اثر تنش نیز بررسی شدند.
ارزیابی شاخصهای تحمل تنش برای غربالگری اکوتیپها نشان داد، شاخصهای STI، GMP و HARM در شدت تنش متوسط کارایی مناسبی داشتند. بالاترین امتیاز در تنش متوسط مربوط به اکوتیپ14: سمنان (سرخه- بیابانک) بود. شاخصهای STI و GMPدر سطح تنش شدید قادر به جداسازی تودههایی با پتانسیل عملکرد بذر و اسانس بالا در هر دو شرایط مطلوب و تنش شدید بودند، بهطوریکه اکوتیپهای منتخب با شاخصهای یادشده، اکوتیپ 14: سمنان (سرخه- بیابانک) و اکوتیپ 9: کرمان (ریگ- ماهان) بودند. شاخصSSI در تنش متوسط، اکوتیپ 13: سمنان (دامغان) واکوتیپ 5: آذربایجان شرقی (تبریز- ایلخچی) را بهعنوان اکوتیپهای حساس به تنش کمآبی جداسازی کرد. شاخص YSI اکوتیپ 1: خراسان رضوی (خواف) را در شرایط تنش متوسط بهعنوان اکوتیپ مقاوم به تنش و اکوتیپ 11: یزد و اکوتیپ 1: خراسان رضوی (خواف) را در تنش شدید بهعنوان اکوتیپهای مقاوم با عملکرد بذر و اسانس پایین در شرایط مطلوب و عملکرد بالا در شرایط تنش جداسازی کرد. اکوتیپ 1: خراسان رضوی (خواف) در اثر تنش متوسط افزایش دو و نیم برابری در عملکرد اسانس را نشان داد. اکوتیپ 11: یزد نیز در شرایط تنش خشکی عملکرد اسانس بالاتری را در مقایسه با شرایط مطلوب داشت.
افزایش عملکرد اسانس در اثر تنش بهعنوان نشانگر مناسب جهت شناسایی اکوتیپهای مقاوم در برابر تنش خشکی میتواند به کار رود. بیشترین عملکرد آلدئیدها شامل: (cuminaldehyde و γ-terpinen-7-al) نیز با 65/4 کیلوگرم در هکتار در اکوتیپ 14: سمنان (سرخه- بیابانک) و در شرایط مطلوب ثبت گردید. ارزیابی صفات فیزیولوژیک نشان داد، با افزایش شدت تنش خشکی میزان پرولین در برگ زیره سبز افزایش یافت. در تنش شدید خشکی ترکیبات فنلی برگ و بذر و ترکیبات فلاونوئیدی بذر افزایش معنیداری نشان دادند. گرچه بین اکوتیپهای مختلف زیره سبز ازنظر تجمع ترکیبات اشاره شده اختلاف معنیداری وجود داشت، اما میزان تجمع ترکیبات فنلی و فلاونوئیدی و میزان پرولین، نشانگر مناسبی برای تعیین اکوتیپ مقاومتر زیره سبز نبودند. پایداری رنگیزههای فتوسنتزی در سطوح مختلف تنش خشکی نشان از تحمل این گیاه به شرایط کمآبی داشت.